در سراسر سنتهای دینی و معنوی جهان، رابطه بین انسانها و حیوانات با رشتههای اخلاقی، اسطورهای و متافیزیکی در هم تنیده شده است. چه حیوانات بهعنوان موجودات مقدس، ارواح تجسمیافته، پیامرسانان الهی یا همسفران در خلقت دیده شوند، آنها جایگاه مهمی از نظر اخلاقی در درک بشریت از زندگی و جهان دارند. اگرچه قوانین، آیینها و باورهای خاص بهطور گستردهای متفاوت هستند، اکثر سنتها به رحم، سرپرستی یا احترام در برخورد با حیوانات تأکید دارند. به همان اندازه، باورها درباره اینکه آیا حیوانات دارای روح هستند و اگر چنین است، چه سرنوشتی پس از مرگ در انتظارشان است، متنوع هستند.
این مقاله بررسی میکند که چگونه ادیان و نظامهای اعتقادی مختلف به این پرسشها پاسخ میدهند. این مقاله هم به آموزههای اخلاقی درباره نحوه برخورد با حیوانات و هم به دیدگاههای متافیزیکی درباره اینکه آیا حیوانات روح دارند و چه نوع وجود معنوی ممکن است داشته باشند، میپردازد. از قوانین کتاب مقدس در یهودیت و اسلام تا چرخههای کارمایی در هندوئیسم و بودیسم، از کیهانشناسیهای بومی تا تفکر مدرن ویکان، چشماندازی از تأملات بشری پدیدار میشود - چشماندازی که نهتنها نشان میدهد چگونه حیوانات را میبینیم، بلکه چگونه اخلاق، الوهیت و جایگاه خودمان را در جهان زنده تعریف میکنیم.
یهودیت از طریق اصل تزار بالعی حییم - ممنوعیت ایجاد رنج غیرضروری برای حیوانات - رحم به همه موجودات زنده را الزامی میداند. تورات شامل قوانین متعددی است که از رفاه حیوانات محافظت میکند، مانند الزام به استراحت برای حیوانات کاری در روز سبت و ممنوعیت بستن دهان گاو در حین کوبیدن غلات. رابطه اخلاقی بین انسانها و حیوانات بهعنوان سرپرستی تحت فرمان الهی، نه مالکیت، تعریف شده است.
در تفکر یهودی، حیوانات دارای نفش، یک نیروی حیاتی یا روح زندهکننده هستند. با این حال، جاودانگی روح معمولاً برای انسانها محفوظ است. زندگی پس از مرگ حیوانات در الهیات یهودی بهطور واضح تعریف نشده است. اگرچه آنها بخشی از خلقت هستند و در توجه الهی به رسمیت شناخته میشوند، حیوانات بهطور کلی فاقد عاملیت اخلاقی لازم برای قضاوت یا پاداش پس از مرگ تلقی میشوند. با این حال، سنتهای عرفانی مانند کابالا تفسیرهای فراگیرتری را امکانپذیر میکنند.
آموزههای مسیحی اغلب بر نقش بشریت بهعنوان سرپرست خلقت تأکید دارند. در حالی که کتاب پیدایش به انسان سلطه بر حیوانات میدهد، بسیاری از الهیدانان این را بهعنوان فراخوانی برای مراقبت مهربانانه، نه استثمار، تفسیر میکنند. قدیسانی مانند فرانسیس آسیزی عشق عمیقی به حیوانات نشان دادند، و امروزه فرقههای مختلف رفاه حیوانات را بهعنوان بخشی از وظیفه اخلاقی گستردهتر نسبت به خلقت ترویج میدهند. با این حال، دیدگاهها متفاوت است و برخی سنتها همچنان تفسیری انسانمحور از کتاب مقدس را حفظ میکنند.
دیدگاههای مسیحی درباره ارواح حیوانات متفاوت است. برخی ادعا میکنند که تنها انسانها، که به تصویر خدا خلق شدهاند، دارای ارواح جاودانه هستند. دیگران استدلال میکنند که طرح رهایی خدا شامل تمام خلقت است، و به رومنها ۸ و پیشگویی اشعیا درباره همزیستی مسالمتآمیز بین حیوانات استناد میکنند. ایده اینکه حیوانات ممکن است دوباره زنده شوند یا در «آسمان جدید و زمین جدید» زندگی کنند، در میان برخی از متفکران مسیحی معاصر، بهویژه در الهیات زیستمحیطی، محبوبیت یافته است.
آموزههای اسلامی به شدت بر رحمت (رحمه) و رفتار عادلانه با حیوانات تأکید دارند. پیامبر محمد این را از طریق رفتار خود نشان داد - هنگامی که حیوانات مورد آزار قرار میگرفتند، مداخله میکرد، کسانی را که مهربانی نشان میدادند ستایش میکرد، و از ظلمهایی مانند اضافه بار یا سوءاستفاده از حیوانات منع میکرد. حیوانات بهعنوان جوامعی مانند انسانها تلقی میشوند (قرآن ۶:۳۸)، و استفاده از آنها برای ورزش یا ظلم صراحتاً ممنوع است. رفتار اخلاقی با حیوانات بخشی از مسئولیتپذیری اسلامی در برابر خدا است.
اگرچه گفته نمیشود که حیوانات مانند انسانها دارای ارواح جاودانه هستند، قرآن اهمیت معنوی آنها را به رسمیت میشناسد. رنج آنها نادیده گرفته نمیشود؛ حیوانات جبران خواهند شد یا سوءرفتار با آنها در روز قیامت مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. این مسئولیت اخلاقی نشان میدهد که حیوانات از نظر معنوی بیاهمیت نیستند - آنها بخشی از خلقت خدا هستند و شاهد نشانههای او هستند.
بودیسم بر اهیمسا یا عدم خشونت بهعنوان یک اصل اخلاقی مرکزی تأکید دارد. همه موجودات حساس - انسانها و حیوانات به یک اندازه - شایسته رحم هستند. آسیب رساندن به حیوانات بهعنوان تولید کارمای منفی و مانع پیشرفت معنوی تلقی میشود. راهبان بودایی و بسیاری از افراد عادی گیاهخواری را بهعنوان شکلی از نظم معنوی میپذیرند. حیوانات بهعنوان همسفران در مسیر روشنگری دیده میشوند، و رفاه آنها بخشی از نگرانی اخلاقی تمرینکننده است.
حیوانات بهطور کامل در چرخه سامسارا - چرخه تولد، مرگ و تجدید حیات - قرار دارند. ارواح میتوانند بسته به کارما بهعنوان حیوان یا انسان دوباره متولد شوند. تولد بهعنوان حیوان معمولاً بهعنوان یک تجدید حیات کمتر خوشبخت به دلیل ظرفیت محدود برای استدلال اخلاقی تلقی میشود، اما همچنان در چرخه به سوی رهایی نهایی قرار دارد. بنابراین، حیوانات از نظر معنوی مهم هستند و بخشی از سفر بزرگتر به سوی نیروانا هستند.
هندوئیسم اهیمسا را بهعنوان یک فضیلت اصلی حفظ میکند که عمیقاً بر اعمال غذایی و اخلاقی تأثیر میگذارد. بسیاری از هندوها گیاهخوار هستند، و حتی کسانی که گیاهخوار نیستند، آموزش میبینند که با حیوانات با احترام رفتار کنند. گاوها بهویژه بهعنوان موجودات مقدس مورد احترام هستند، که اغلب با نمادگرایی مادرانه و خدایان مختلف مرتبط هستند. فیلها (گانشا)، میمونها (هانومان) و مارها (ناگا) نیز ارتباطات الهی دارند که وظیفه حفاظت را بیشتر تقویت میکنند.
مانند بودیسم، هندوئیسم حیوانات را بهعنوان ارواحی میبیند که در سامسارا سفر میکنند. آتمان یا روح ابدی میتواند در اشکال مختلفی، انسانی و غیرانسانی، ساکن شود. رفتار با حیوانات بنابراین پیامدهای کارمایی دارد. حیوانات از نظر معنوی کمتر نیستند، بلکه بیانهای متفاوتی از همان واقعیت الهی - برهمن - هستند. ارواح آنها، مانند ارواح ما، به سوی رهایی نهایی از طریق تجسمهای متوالی هدایت میشوند.
در یونان باستان، حیوانات در آیینها، اسطورهها و فلسفه جای داشتند. برخی حیوانات برای خدایان خاصی مقدس بودند - جغدها برای آتنا، گاوها برای زئوس، دلفینها برای پوزیدون. اگرچه حیوانات اغلب قربانی میشدند، این کار بهعنوان عملی عمیقاً نمادین انجام میشد، نه ظلم بیفکر. فیلسوفانی مانند فیثاغورث از گیاهخواری حمایت میکردند و به تناسخ ارواح اعتقاد داشتند.
تفکر فلسفی یونانی، بهویژه در میان اورفیکها و فیثاغورثیها، ایده انتقال روح (متمپسیکوزیس) را مطرح کرد، که در آن ارواح انسان و حیوان در بدنهای مختلف چرخش میکردند. اگرچه اساطیر باورهای مربوط به زندگی پس از مرگ حیوانات را نظاممند نکرد، موضوع مکرر تحول و تجسم الهی نشان میدهد که حیوانات دارای اهمیت معنوی بودند، اگرچه نه لزوماً جاودانگی.
در فرهنگ نوردیک، حیوانات نقشهای عملی و نمادین داشتند. گرگها، کلاغها و اسبها اهمیت اسطورهای داشتند بهعنوان همراهان خدایان یا نشانههای سرنوشت. در حالی که شکار و کشاورزی استفاده عملی از حیوانات را تعیین میکرد، اسطورهها به آنها احترام میبخشیدند. کلاغهای اودین (هوگین و مونین)، بزهای ثور و اسلیپنیر، اسب هشتپا، این دوگانگی عملی و نمادگرایی معنوی را منعکس میکنند.
اساطیر نوردیک بهطور صریح زندگی پس از مرگ حیوانات را بیان نمیکند، اما حیوانات بهوضوح در درام کیهانی یگدراسیل (درخت جهان)، راگناروک (پایان جهان) و اسطورههای الهی مشارکت دارند. ارواح آنها ممکن است مانند انسانها بهصورت فردی تعریف نشده باشند، اما تکرار اسطورهای آنها نشاندهنده اهمیت معنوی در چرخه کیهانی نوردیک است.
در مصر باستان، حیوانات مرتبط با خدایان مورد احترام بودند - گربهها (باستت)، ایبیسها (تحوت)، تمساحها (سوبک) و گاوها (آپیس). بسیاری مومیایی شده و در آیینهای مقدس دفن میشدند، که نشاندهنده حفاظت و اهمیت آیینی بود. با این حال، همه حیوانات محافظت نمیشدند - برخی قربانی یا برای غذا استفاده میشدند، که نشاندهنده دیدگاهی دوگانه است که احترام را با کاربرد ترکیب میکرد.
حیوانات مرتبط با خدایان بهعنوان دارای قدرت معنوی و تداوم تلقی میشدند. مومیایی شدن و دفن آنها نشاندهنده اعتقاد به زندگی پس از مرگ یا حداقل اهمیت آیینی بود. اگرچه ارواح انسانی با جزئیات بیشتری توصیف میشدند، حیوانات مقدس بهوضوح جایگاهی در تخیل معنوی مصریان داشتند.
در بینالنهرین، حیوانات بخش جداییناپذیری از زندگی روزمره و آیینهای دینی بودند. برخی حیوانات بهعنوان نشانهها یا پیامرسانان خدایان تلقی میشدند. حیواناتی مانند شیرها و گاوها در شمایلنگاری سلطنتی و الهی به تصویر کشیده میشدند، که نماد قدرت و اقتدار الهی بودند. اگرچه حیوانات قربانی و بهصورت عملی استفاده میشدند، نقشهای آیینی آنها جایگاه مقدسی به آنها میبخشید.
شواهد کمی از باورهای رسمی درباره زندگی پس از مرگ حیوانات وجود دارد، اما نقش آنها در نمادگرایی دینی نشاندهنده بُعد معنوی است. حیوانات اغلب میانجی بین قلمرو الهی و زمینی بودند، اگرچه ارواح آنها به همان اصطلاحات انسانی مورد بحث قرار نمیگرفتند.
ویکا، یک مسیر مدرن بتپرستانه، تأکید زیادی بر هماهنگی با طبیعت دارد. حیوانات بهعنوان بخشهای مقدس کل الهی دیده میشوند. بسیاری از ویکانها گیاهخوار یا مدافع حقوق حیوانات هستند و ظلم به حیوانات را نقض معنوی میدانند. آیینها ممکن است ارواح حیوانات را گرامی بدارند، و اخلاق زیستمحیطی در اخلاق ویکان مرکزی است.
ویکانها معتقدند که حیوانات دارای ارواح هستند و در چرخه تولد، مرگ و تجدید حیات مشارکت دارند. تناسخ ممکن است شامل بازگشت بهعنوان حیوان یا انسان باشد، بسته به سنت. حیوانات بهعنوان بخشی از خانواده معنوی تلقی میشوند، که اغلب بهعنوان همراهان یا راهنمایان معنوی ظاهر میشوند و اهمیت معنوی عمیق آنها را تأیید میکنند.
برای بسیاری از قبایل بومی آمریکا، حیوانات خویشاوندان معنوی هستند. شکار مقدس است، هرگز بهصورت بیفکر انجام نمیشود و همیشه با سپاسگزاری همراه است. هر بخش از حیوان استفاده میشود و آیینهایی برای گرامیداشت روح موجود شکار شده اجرا میشود. حیوانات اغلب در اسطورههای خلقت نقش دارند و بهعنوان معلمان یا پیامرسانان دیده میشوند.
اعتقاد بر این است که حیوانات دارای ارواحی هستند که پس از مرگ ادامه مییابند. این ارواح ممکن است به نیاکان بپیوندند، در جهان ارواح سرگردان شوند یا به طبیعت بازگردند. راهنمایان یا توتمهای حیوانی به افراد کمک میکنند تا در مسیر معنوی حرکت کنند. مرز بین روح انسان و حیوان سیال است و بر ارتباط متقابل به جای جدایی تأکید دارد.
در کیهانشناسی بومیان استرالیا، حیوانات نوادگان مستقیم یا تجلیهای نیاکان زمان رویا هستند. شکار تنها در چارچوب پروتکلهای فرهنگی سختگیرانه و با احترام معنوی انجام میشود. اسراف یا ظلم ممنوع است. حیوانات بخشی از خطوط آوازهای مقدس و سیستمهای توتمی هستند که اطمینان میدهند دانش زیستمحیطی از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.
حیوانات بهعنوان موجودات معنوی مرتبط با مکانهای توتمی خاص و اسطورههای نیاکان دیده میشوند. ارواح آنها پس از مرگ به زمین یا زمان رویا بازمیگردند. چرخه زندگی ابدی است و ارواح حیوانات در زمین، جامعه و داستان کیهانی در هم تنیده شدهاند.
تنوع دیدگاههای ارائهشده در اینجا یک حقیقت اساسی را برجسته میکند: اگرچه جزئیات دکترینال متفاوت است، جریان گستردهای از احترام به حیوانات در اکثر جهانبینیهای دینی و معنوی جریان دارد. چه بهصورت اوامر، قانون کارمایی، احترام اسطورهای یا تعادل زیستمحیطی بیان شود، فراخوان برای رفتار با حیوانات با رحم تقریباً جهانی به نظر میرسد. حتی در سنتهایی که به انسانها جایگاه ممتازی میدهند، اغلب اوامر روشنی برای اجتناب از ظلم، رفتار عادلانه و به رسمیت شناختن نفس مشترک زندگی وجود دارد که همه موجودات را زنده میکند.
باورها درباره ارواح حیوانات نیز طیف گستردهای را در بر میگیرند - از شک و تردید تا اعتقاد راسخ، از نقشهای معنوی تعریفنشده تا مشارکت کامل در چرخههای تجدید حیات یا قضاوت الهی. در بسیاری از نظامها، مرزهای بین انسان و حیوان سفت و سخت نیستند بلکه سیال هستند و به ما یادآوری میکنند که همه زندگی به هم متصل است - بیولوژیکی، اخلاقی و معنوی.
در عصری با بحرانهای زیستمحیطی و رنج حیوانات صنعتیشده، این بینشهای باستانی همچنان بهطور فوری مرتبط باقی میمانند. آنها ما را دعوت میکنند تا اخلاق اعمالمان را بازنگری کنیم و حیوانات را نه بهعنوان اشیاء، بلکه بهعنوان موجوداتی شایسته همدلی، کرامت و توجه معنوی به رسمیت بشناسیم. گرامیداشت حیوانات در بسیاری از سنتها به معنای گرامیداشت خود مقدس است.